ایام نوروز
روز اول عید رفتیم خونه آقاجون اونجا خاله هات هم بودن رفتی و کلی شیرینی خوردی و عیدی گرفتی و اومدی بعدهم رفتیم خونه بابایی اونجاهم یه ارابه عیدی گرفتی که تا شب با صداش سر مارو به درد آوردی خلاصه فرداش هم رفتیم سمنان اونجا هم بهت خوش گذشت البته با بچه ها بازی نمیکردی و همه به من میگفتن چرا رضا با بچه ها بازی نمیکنه ولی خوب تو اینطوری دوست داشتی و بهت بیشتر خوش میگذشت وهمین برای من کافیه.
وقتی هم که برگشتیم تهران همش به عیددیدنی گذشت که توهم دوست داشتی .
سیزدهبهدر هم رفتیم خونه آقاجون تو که از تو حیاط تکون نخوردی همش با خاله فرشته و پارسا و یاسمن بازی کردی و خسته خسته اومدیم خونه و تویه چرتی زدی و باز گفتی بریم پارک .
شب دوباره بردیمت پارک کلی بلزی کردی و آخر هم با زور برگشتی خونه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی