شهربازی
دیشب باباداوود که اومد گفت بریم یه دوری بزنیم من پیشنهاددادم بریم خانه بازی ساعی رفتیم اونجا خیلی بهت خوش گذشت چون از قبل هم برنامه ریزی نشده بود خیلی برات غیر منتظره بود بعدهم گفتی بریم رستوران نوشابه بخوریم .
آخ که من چقدر بدم میاد تو نوشابه بخوری ولی خوب تو حالت نزدم و گذاشتم یه بطری نوشابه بخوری .
آخر شب هم که برگشتیم همش از شهربازی و اسباب بازی هایی که سوار شدی حرف زدی تا خوابت برد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی