رضارضا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

گل زندگی من

طلبکار

1389/11/18 17:27
نویسنده : الهه
347 بازدید
اشتراک گذاری

چند شب پیش بابا داوود گفت پول رضا که بابت هدیه گرفته بود و پیش من بود ریختم به حسابش من گفتم رضا چه میدونه طلب چیه .نمیریختی هم فرقی نمیکرد.

فرداشبش رفتیم فروشگاه بزرگی که نزدیک خونمونه اونجا چند مدل ماشین شارزی بود(ازهمونایی که توخیلی دوست داری و بابا داوود قول داده عیدی برات بخره ) توکه از کنار ماشینها تکون نخوردی همینطور که داشتی با خودت حرف میزدی و با ماشینها ور میرفتی شنیدم که داری به ماشینه میگی بذار بابا طلبمو بده بیام همینو بخرم بعد هم که بابا بهت گفت بریم خونه اومدی به بابا داوود گفتی اصلا پولمو بده میخوام از این ماشینا بخرم .

باباداوودگفت بیا اونوقت تو میگی این حساب کتاب سرش نمیشه از حالا داره طلبکار میشه .

خیلی جاخورده بودیم من مونده بودم تو این حرفهارو ازکجا یادگرفتی و چطور به ذهنت رسیده که طلبت رو از بابا بگیری بری ماشین بخری؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

maryam
20 بهمن 89 20:23
سلام.به وبلاگ منم سر بزنيد.منتظر حظور گرمتان هستم.وب تربيتي اموزشيم تو قسمت پيوندهاي روزانه لينک کردم به اونم سر بزن.فدات